جنگ طولانی سرمایه برای خلع ید از فقرا
ثروت و قدرت سرمایه داری بر قرن ها سلب مالکیت، استعمار و برده داری استوار است.
در طول قرنطینه بالاخره برای همیشه سیگار را ترک کردم و دوچرخه سواری کردم. بیشتر تعطیلات آخر هفته را در آن زمان (در کمال حیرت خودم) در امتداد جادههای روستایی ی ساکت در دشت اسکاتلند به سفر و جستجو پرداختم.
حومه اسکاتلند در هر زمانی از سال می تواند به طرز خیره کننده ای زیبا باشد، اما بهار به خصوص دوست داشتنی است. شکوفههای صورتی و طلائی گیلاس می شکفند. باقی مانده برف بر تپه های بلند مقاومت می کنند. بره های تازه متولد شدهِ بازیگوش در مراتع بازی می کنند. خوشه های زرد روشنِ کلزا یا سبزِ تیره گندم نابالغ مزارع را که در شیب ملایمی واقع شده اند، پوشانده اند.
من اکنون می دانم که در صحنه ارتکاب جرم رکاب زده ام.
هر ملک زیبا یادآور دزدی و خلع ید است. هر خانه باشکوهی بر اساس رنجِ بزرگِ انسان ساخته شده است. هر پرچینِ خطی ی مستقیم، و دایرههای ی خشکی که مزارع را تقسیم میکنند، باقیمانده یک مبارزه طبقاتی ی سختی هستند که باد فراموشی برآن وزیده و به سختی به یاد مانده که چگونه ثروتمندان بر فقرا چیره شدند و جهان را از نو ساختند.
کتاب جنگ علیه توده های آنگوس به وضوح داستانی را بازگو میکند که چگونه زمینهایی که قرنها به اشتراک گذاشته شده بود با زور و فریب در انگلستان، ولز و اسکاتلند خصوصی شدند. این جنگ علیه توده های کشاورز صدها سال طول کشید و میلیون ها نفر را آواره کرد.
همین فرآیند در اسکاتلند به عنوان ترخیص کالا شناخته می شود. سرمایه داری ارضی در اسکاتلند پیش از انگلستان مستقر شده بود. پاکسازی دشت اسکاتلند در اوایل دهه 1700 آغاز شد و در اواخر همان قرن کامل شد. پاکسازی های شناخته شده هایلند تا اواسط دهه 1800 کامل شد.
در پی این ماجرا املاک بزرگی ایجاد شد که صاحبان آن نخبگان کوچک بودند. این امر به توسعه سرمایه داری کشاورزی دامن زد. در پی این پروسه طبقه جدیدی از مردم بی زمین پدیدار گردید که دیگر نمی توانستند زندگی خود را تامین کنند اما مجبور بودند نیروی کار خود را بفروشند تا زنده بمانند.
آنگوس می گوید: برای اینکه کار مزدی پیروز شود، باید تعداد زیادی از مردم وجود داشته باشند که توان ادامه کار به شیوه سابق از آنان سلب شده باشد. دوره انتقال، که در انگلستان در دهه 1400 آغاز شد، شامل حذفِ نه تنها استفاده مشترک از زمین، بلکه حذف حقوق مشترک دیگری هم بود که حتی به فقیرترین مردم اجازه دسترسی به وسایل ضروری زندگی را می داد. حق شکار یا ماهیگیری برای غذا، جمعآوری چوب و گیاهان خوراکی، برداشت غلات باقیمانده در مزارع پس از برداشت محصول، چرای یک یا دو گاو در زمینهای توسعه نیافته – این حقوق و حقوق رایجتر حذف شدند. حق استفاده انحصاری صاحبان جدید زمین های کشاورزی جایگزین شیوه مرسوم گذشته گردید.
مورخان محافظه کار این کار را به عنوان یک مدرنیزاسیون اجتناب ناپذیر توصیف می کنند که بازده کشاورزی بالاتری را به همراه داشت. اما آنگوس به شواهدی اشاره میکند که میگوید این تغییرات باعث شد که اکثریت فقیر بریتانیا در طول قرنهای 18 و 19 به میزان قابل توجهی فقیرتر شوند و غذای کمتری داشته باشند.
هر جا که محاصره و محدودیت صورت می گرفت با مقاومت شدید مردم عادی روبرو می شد که به دنبال حفظ حقوق مرسوم خود و دسترسی به زمین های مشترک بودند. این مقاومت مردمی در طول قرن ها اشکال مختلفی به خود گرفت. شورشهای مسلحانه بزرگی به وقوع پیوست که هزاران نفر در آن شرکت داشتند. حملات فیزیکی به مالکان نامحبوب یا اموال آنها صورت گرفت. برخی مکررا پرچین ها، دایک ها و حصارهای محوطه را تسطیح و سوزاندند. سایر مردم عادی در مبارزات طولانی مدت به سبک چریکی برای سرقت یا کشتن دام هایی که در زمین های مشترک سابق قرار داده شده بود، شرکت کردند.
مالکان در دفاع از اموال مسروقه خود وحشیانه عمل کردند. در طول دهه 1700، پارلمان انگلستان تحت سلطه مالکان قوانین متعددی را تصویب کرد که حصار را قانونی و مخالفت علیه آن را جرم انگاری کرد. در سال 1723 بیش از دویست جرم جدید ایجاد کردند. مجازات اعدام حتی برای دزدیدن گوسفند، قطع درخت، کشتن آهو یا شکار غیرقانونی از خرگوش وارن اعمال می شد.
با وجود تمرکز کتاب بر انگلستان و اسکاتلند، آنگوس موافق نیست که خاستگاه سرمایه داری را می توان به عنوان یک امر داخلی بریتانیا درک کرد. توسعه سرمایه داری در بریتانیا ارتباط تنگاتنگی با فتوحات استعماری بریتانیا در خارج از کشور دارد.
آنگوس میگوید که فرآیند محصور کردن «بدون ثروت امپراتوری که تاجران برده، مالکان مزارع و سودجویان استعماری در املاک بریتانیا سرمایهگذاری میکردند، نمیتوانست به این سرعت یا به طور کامل اتفاق بیفتد».
علاوه بر این، آنگوس میگوید که سرمایهداری کشاورزی اولیه بریتانیا احتمالاً بدون واردات انبوه مواد غذایی کشاورزی از مستعمرات یا مهاجرت بیرونی کارگران بیزمین مازاد به دنیای جدید که بهطور خونین از بسیاری از ساکنان اصلی آن پاکسازی شده بود، به بلوغ نمیرسید.
این بدان معناست که سلب مالکیت کارگران روستایی انگلیسی و اسکاتلندی و تبدیل آنها به اولین طبقه کارگر مدرن با نسل کشی مردمان بومی در قاره آمریکا و استرالیا، کار آفریقایی های برده شده در دریای کارائیب و غارت بدون پنهان شبه قاره هند امکان پذیر شد.
استدلال آنگوس با استدلال کارل مارکس مطابقت دارد که در کاپیتال گفت: «بردگی ی پنهان کارگران مزدبگیر در اروپا به بردگی بدون خشن و لخت دنیای جدید به عنوان پایه خود نیاز داشت.
کتاب جنگ علیه توده ها همچنین اشاره میکند که اگرچه محوطهها اولین مرحله توسعه سرمایهداری را نشان میدهند، اما هرگز به پایان نرسیدند و هرگز از بین نرفتند. سرمایه داری همیشه بر دو ستون استوار بوده است: دزدی دارایی مشترک و استثمار کار مزدی.
دهقانان انگلیسی محروم قرن 1600، اجداد کمپزینوهای چیاپاس، جنگل نشینان بومی آمازون، مردم ماسایی چوپانی تانزانیا و کشاورزان کوچکی هستند که در سراسر جنوب جهانی در لاویا کامپسینا سازماندهی شده اند. این افراد امروز در برابر تلاش برای گرفتن زمین های سنتی خود از طریق کلاهبرداری و سرقت قانونی مقاومت می کنند.
حصار باعث جدایی فقرا از زمین شد و تضاد پایداری بین شهر و روستا ایجاد کرد. این جدایی شدید در سرتاسر جهان، در هر کجا که سرمایه داری حاکم شده است، بازسازی شده است.
در یک فصل مهم، آنگوس توضیح میدهد که چرا هدف مارکسیستهای کلاسیک برای لغو تدریجی این جدایی سرمایهداری منحصربهفرد همچنان اهمیت خود را حفظ کرده است. او میگوید غلبه بر تقسیمبندی روستایی/شهری بخشی اجتنابناپذیر از ترمیم شکاف متابولیک سرمایهداری است، که باعث ایجاد بحران اکولوژیکی جهانی میشود. این فراخوانی است برای احیای مشترکات در سطحی بالاتر، به عنوان مالکیت اجتماعی که به طور منطقی توسط تولیدکنندگان مرتبط تنظیم می شود.
«جنگ علیه توده ها» همچنین شامل چهار پیوست بسیار جالب است که برخی از دغدغه ها و استدلال های اصلی کتاب را گسترش می دهد. من در مورد اهمیت این ضمیمه ها توضیحی نمی دهم، اما به شما قول می دهم که پس از آنکه خواندن کتاب را به پایان رساندید عبارت «نظریه انباشت اولیه مارکس» دیگر هرگز از لبان شما محو نخواهد شد.
نویسندگان دیگری در مورد تاریخچه این رخداد نوشته اند، اما کتاب جدید آنگوس به دلیل صراحت و طراوت جهان بینی او، تسلط آشکار او بر موضوع و استعداد او برای خلاصه ای تکان دهنده برجسته است. اکنون ارزش بازگویی این داستان را دارد، زیرا قوی ترین توجیه نادرستی ایدئولوژیک نظام کنونی را به اثبات می رساند: اینکه سرمایه داری طبیعی و عقلانی است.
تاریخ نشان می دهد که جوامعی که مالکیت مشترک و تخصیص مشارکتی منابع را انجام می دهند، در گذشته طولانی مدت و موفق بوده اند. اکنون دوره ای حیاتی و حساس برای بازنگری این تاریخ است. زیرا که امروزه جنگ بی پایان سرمایه داری با توده ها در مقیاسی بسیار گسترده تر شتاب می گیرد.
برای ورود به صفحه اصلی سایت اتحاد کارگران انقلابی ایران اینجا کلیک کنید