آقای یرواند آبراهاميان از سنگ پرانی به خیزش انقلابی مردم ایران دست بردارید

رضا رحیمی…….

یرواند آبراهامیان، استاد دانشگاه نیویورک در گفتگو با «یورونیوز» با طرح ادعاهای نادرست ونامستند به دفاع از استحاله نظام حاکم به جای سرنگونی آن از طریق انقلاب که هم اکنون جریان دارد، پرداخته است. او از کاهش دامنه اعتراضات خیابانی مردم، برای رد دورنمای انقلابی بهره جسته و می گوید «درست است که اکثریت قریب به اتفاق مردم دیگر رژیم را مشروع نمی‌دانند اما این برای سرنگونی جمهوری اسلامی کافی نیست. ما هیچ نشانه‌ای مبنی بر اینکه رژیم به سمت فروپاشی برود، نداریم. من فکر می‌کنم هنوز بین ۱۵ تا ۲۰ درصد جامعه از رژیم حمایت می‌کنند.» (1)

این ادعا که حاکمیت از حمایت بین ۱۵ تا ۲۰ درصد جامعه برخوردار است ادعایی نامستند است. آبراهامیان این آمار را از کجا بیرون کشیده است؟ از «من فکر می کنم؟» آیا یک تاریخ نگار و استاد دانشگاه اصولا محق است به خاطر «فکر» و اعتقادش به ضرورت استحاله نظام حاکم به جای سرنگونی آن از طریق انقلاب، با «من فکر می کنم» آمار مشروعیت برای رژیم بتراشد؟  چنین مشروعیت تراشی جز استیصال وی نشانه چیست؟ اگر «فکر» و نه سند واقعی، منشا مشروعیت یا عدم مشروعیت یک رژیم سیاسی است در این صورت چرا بین ۱۵ تا ۲۰ درصد؟ چرا دو و سه برابر نه؟ چرا زیر ۱۰ درصد نه؟ واقعیت این است که چنین آمارهایی سندیت ندارد. همه کسانی که آمارهای بیشتر یا کمتر در باره میزان سقوط مقبولیت رژیم در میان مردم می دهند، از آزادی واقعی تهیه آمار در کشور برخوردار نیستند. تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی سقوط نکند و شرایط واقعا آزادی برای آمارگیری و سنجش افکار پدید نیاید، در آمارهای مختلف رد پای «من فکر می کنم» و جهت گیری ایدئولوژیک آن «من» که دارد «فکر» می کند را نباید نادیده گرفت؛ و مخصوصا آن چه را که آن «من» به عنوان راهکار ایجابی وضعیت به خلایق قالب می کند را باید زیر نورافکن کشید. واقعیت این است که «فکر» آقای آبراهامیان در باره میزان مشروعیت رژیم نه فقط نامستند که بکلی بی مقدار و واقعیت ستیز است. چرا بی مقدار و واقعیت ستیز است؟ به خاطر آن که او در جوهر نظر اثباتی اش، هشتاد درصد عدم مشروعیتی را که در همان «فکر» خودش برای حاکمیت در نظر گرفته، کاملا کنار گذاشته و روی آن اقلیت کوچکی که به نظرش مشروعیت دارد، متمرکز شده است او می گوید: « می‌شود جامعه‌ای داشت که بدون اینکه اسمش سکولار باشد، در حقیقت اینگونه عمل کند، مشابه آن‌ چیزی که بازرگان در اوایل انقلاب به دنبال آن بود؛ یعنی جمهوری اسلامی و نه جمهوری ولایت فقیه.» اگر هدف مردم باید «جمهوری اسلامی و نه جمهوری ولایت فقیه» باشد، معلوم است که وقتی در خیابان ها در شرایط خطر کور شدن با گلوله های ساچمه ای، ربوده شدن، مورد تجاوز قرار گرفتن و زندان رفتن فریاد می زنند، «فقر، فساد، گرونی، می ریم تا سرنگونی»، جناب استاد دانشگاه نیویورک این صدا را نشنود. وقتی غایت حرکت مردم باید «جمهوری اسلامی» باشد غریو فریاد «جمهوری اسلامی نمی خواهیم نمی خواهیم» در خیابان ها و فریادهای «مرگ بر دیکتاتور» مردم شنیدن ندارد. وقتی جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه اصل باشد، معلوم است که عظیم ترین جنبش مدنی تاریخ معاصر ایران که با سوزاندن روسری ها در خیابان ها و پراندن عمامه ها ذیل شعار زن، زندگی، آزادی و شعارهایی چون «نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری» همراه بوده، از نظر «استاد» اصولا دیدن ندارد و در صورتی که آن را به عنوان فاکت در برابرش بگیرند، باید همچون واقعیت خاکستری مبتذل و تکراری تفسیر شود؛ چرا که از نظر وی اصل این است که باید «جامعه‌ای داشت که بدون اینکه اسمش سکولار باشد، در حقیقت اینگونه عمل کند.» از نظر آبراهامیان مردم بیشتر و فراتر از سکورالیسم «یواشکی» لیاقت رفتن و مطالبه کردن ندارند. رهنمود آبراهامیان برای حاکمیت این است که «به سمت موضعی شبیه به آنچه در دوران خاتمی شاهدش بودیم حرکت کند. بدون اینکه رسما پذیرش آن‌را اعلام کند.»

در واقع زمانی که تشت رسوایی اصلاح طلبان از بام ها افتاده؛ در شرایطی که حتی عقب مانده ترین اصلاح طلبان هم ناامید شده اند و موج عبور از حاکمیت در میان اصلاح طلبان و ریزش در نیروهای حاکمیت به استناد اسناد محرمانه فاش شده از سخنان فرماندهان نظامی و امنیتی سپاه پاسداران در دیدار با خامنه ای، ابعاد گسترده تری پیدا کرده، آبراهامیان همچنان به ریسمان پوسیده اصلاح طلبان آویزان است. او در همین نظرش هم واقعیت ستیز است. زیرا در همان مصاحبه با یورونیوز در خصوص ایده اش یعنی «جمهوری اسلامی و نه جمهوری ولایت فقیه» می گوید: «در جمهوری اسلامی و کسانی که قدرت را در دست دارند، نمی‌بینم که افرادی آماده چنین چیزی باشند.»

دفاع از ایده ای که حیات و مشروعیت اش به قبول کسانی مشروط است که به اعتراف آبراهامیان آن را قبول ندارند، جز واقعیت ستیزی معنایی ندارد. او ظاهرا متوجه تناقضات عمیق در نظرش نیست. از یک طرف می گوید: «بحران در ایران دائمی است و قابل حل شدن نخواهد بود، چرا که رژیم و مردم از دو گفتمان متفاوت سخن می‌گویند. جمهوری اسلامی حتی نمی‌خواهد این گفتمان مردم و مخالفانش را بشنود.» و از طرف دیگر می گوید: «من فکر می‌کنم باید به خواسته‌های مردم توجه کرد، آنها به دنبال چیزهایی چون اختیاری شدن حجاب، برابری، اقتصاد بهتر و آموزش هستند. اگر رژیم بتواند اینها را به مردم بدهد، من مطمئن نیستم که جامعه بخواهد برای داشتن یک حکومت سکولار هزینه یک انقلاب دیگر را بپردازد.»

معلوم نیست جناب «استاد» دانشگاه  وقتی معترف است که «جمهوری اسلامی حتی نمی‌خواهد  گفتمان مردم و مخالفانش را بشنود.. چرا باز هم احتمال پذیرش خواست هایی چون «اختیاری شدن حجاب، برابری، اقتصاد بهتر و آموزش» از طرف همین رژیم را مطرح می کند؟ نظامی که چهل و چهار سال حقوق زنان را سرکوب کرده، و مبارزه مدنی برای آزادی پوشش را با سرکوب و زندان و اسید پاشی و گلوله ساچمه ای و کور کردن و کشتن دختران جوان و حمله شیمیایی زنجیره ای به مدارس دخترانه پاسخ داده چرا باید به اراده خود اختیاری شدن ححاب را به قول آقای آبراهامیان «به مردم بدهد»؟

آبراهامیان به خاطر اعتقاد به بقای نظام «جمهوری اسلامی و نه جمهوری ولایت فقیه» صریح و آشکار مخالف انقلاب است. او با نگاه تقلیل گرایانه و حداقلی به مطالبات مردم نگاه می کند و آلترناتیوش برای مردم همان ایده های بازرگان در چهل و چهار سال پیش است و از آن فراتر نمی رود. به همین دلیل به خامنه ای توصیه می کند که با چراغ خاموش به سمت « دوران خاتمی » حرکت کند.

 با این نگاه معلوم است که او آگاهانه و عامدانه سعی در تحریف موقعیت و شرایط کنونی می کند و کاستی ها و کمبودهای خیزش انقلابی را در راستای پراکندن تخم یاس و ناامیدی در میان جوانان انقلابی و خانواده های جانباختگان و اسرای خیزش اخیر به کار می گیرد تا از این طریق برای خط بازگشت به دوره اصلاح طلبان تبلیغ کند. با این «استاد» بحث در باره مفهوم انقلاب، فرق انقلاب با شورش، انواع شورش ها و غیره بی فایده و زائد است. چه مردم نخواهند و این نخواستن را به روشن ترین زبان و با شجاعت و رشادتی فوق العاده با قطعی ترین روش ها در کف خیابان اعلام کنند و چه حاکمیت نتواند و نتوانستن خود را از زبان فرماندهان سرکوبگر امنیتی و سپاهی اعلام نماید، باز آبراهامیان که لیاقت اکثریت مردم ایران را بیشتر از « «جمهوری اسلامی و نه جمهوری ولایت فقیه» نمی داند، حتما بهانه ها و کسری هایی را پیدا می کند تا مرگ انقلاب را اعلام و حرکت به سمت «دوران خاتمی» را القا کند. مثلا در سه هفته اخیر افزایش اعتراضات خیابانی و شعارهای شبانه همزمان با افزایش اعتراضات مطالباتی مزد و حقوق بگیران تردید ناپذیر است اما آبراهامیان برای این که مرگ خیزش انقلابی را نتیجه بگیرد تا راه را برای بازگشت «به دوران خاتمی» هموار کند، می گوید که «تاکنون تنها اعتراضاتی در بخشی از اتحادیه‌های کارگری داشتیم. در بخشی از بازار به ویژه در کردستان و بلوچستان اعتصاب‌هایی داشتیم اما شما این را در بازار بزرگ اصفهان، تهران یا مشهد نداشتید.» او مدعی می شود که «هیچ نشانه‌ای مبنی بر ریزش در سپاه پاسداران وجود ندارد» در حالی که فایل گفتگوهای محرمانه خامنه ای با فرماندهان سپاه که اخیرا فاش شده و مربوط به همین دو ماه پیش است نشان می دهد که ریزش در سپاه پاسداران و سایر نیروهای مسلح رژیم ابعاد گسترده ای دارد. البته مهدی فضائلی، عضو «دفتر حفظ و نشر آثار مقام رهبری» اصل تشکیل جلسه و گزارش چهل و چهار صفحه‌ای را تکذیب کرد و «استقبال زودهنگام برخی از دروغ سیزده» نامید. اما فردی با جایگاه او اگر چنین نمی کرد عحیب بود. گزیده ای از سخنان فرماندهان سپاه، مسئولان اطلاعاتی، لشکری، کشوری و عقیدتی طراز بالا می تواند تصویری روشنی از ابعاد این ریزش را نشان دهد: (2)

اسماعیل خطیب وزیر اطلاعات دولت رئیسی: تاكنون با بیش از چهارصد گروهك مسلح، پانصد شبكه اطلاع رسان داخلي براي هماهنگي تجمعات و پانزده هزار گروه محله اي روبرو بوده ایم. در سطح كاركنان نفت و گاز نزدیك به سي و هشت لیدر اصلي را دستگیر كردیم. اگر این مساله اتفاق نمي افتاد از نیمه ماه گذشته اعتصابات سراسري نفت و گاز و به دنبال آن بقیه اصناف كلید خورده و امروز ما اینجا باید ستاد بحران تشكیل مي دادیم. او در باره ریزش نظامیان و سپاهیان می گوید: ما به اجبار تماس هاي بیش از بیست هزار نیروي تحت امر فرماندهي هاي سپاه، ارتش و فرماندهي انتظامي را كنترل، رصد و غربال كرده ایم و تمامي مشكلات و علل مخالفت نیروها ..به فرماندهان استاني ارسال شده

محمد محمدی شاهرودی مسئول سازمان بسیج طلاب: مساله ترک لباس مقدس روحانیت، ترک لباس مقدس بسیج و مساله تضاد در نیروهای اعتقادی در میان طالب و روحانیون در دوماهه گذشته،… حوزه نمایندگی ولی فقیه و عقیدتی- سیاسی ارگانهای سپاه را به شکل زیادی متعجب کرده است. می توان به روشنی از گذرکردن بیش از پنج هزار طلبه در سطح کشور از ادامه تحصیل و حضور در بسیج روحانیون سخن گفت

حجت السلام عبدالله حاجی صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران: ما در مجموع می توانیم بر بیش از پنجاه درصد نیروهائی که به نظام اعتماد و اعتقاد دارند حساب کنیم . گزارشات ما نشان می دهد که نیروهای سپاه در وضعیت سال قبل نیستند، یعنی از نظر اعتقادی ریزش بوده است، ما در واحدهای مختلف در لشکرها اطلاعات و آمار داریم که درگیری هایی بوده است… در اینجا ما از یک یا دو نفر صحبت نمی کنیم. از یک مجموعه نیروی مسلح با بیش از ششصد هزار نیروی متفاوت صحبت می کنیم

سرهنگ احسان خورشیدی فرمانده سپاه البرز: به تازگی متوجه کارشکنی و کمک نیروهای (سپاه) به مردم شده ایم. هفته گذشته سهمیه انبار در سپاه البرز که توسط چند سرباز وظیفه و یک ستوان تعاونی تحویل شده و به آشپزخانه لشکر می رفت گزارش شده است که به سرقت رفته است حفاظت تحقیق کرده و به نتیجه رسیده است که سرقتی در کار نبوده و مامورانی که مسئول جابجایی بوده اند، برده اند همه را در محل فقیرنشین کرج بین مردم تقسیم کرده اند و همین الان هم هنوز در بازداشت هستند و نمی دانیم چه باید بکنیم

سرتیپ دوم حسین حکمتیان راز: نیروهای تیپ چهل و هشت .. حاضر به حضور در خیابان و سرکوب مردم نیستند. مقابله با اعتشاشات را جایی که می توانند عهده نمی گیرند و در مقابله با مردم عقب می ایستند.

سرلشکر غلامعلی رشید: همین مدت آغاز اعتراضات .. ما سه بار تمرد از دستور و اقدام خودسر به معنی اقدام به آتش کردن توپخانه برای هدف گرفتن اهدافی را پشت سر گذاشته ایم که موردی از آن محل بیت رهبری را مقصد هدف توپخانه خود قرار بود

سرتیپ دوم یدالله بوعلی فرمانده سپاه از استان فارس: بیش از دو هزار نفر در سطح استان از نظر عقیدتي با سپاه به مشكل خورده و درسه هفته حجم استعفاي این نیروها به قدري زیاد بوده كه صداي امام جمعه هم درآمده

سرتیپ دوم محسن كریمي فرمانده نظامی سپاه اراک: بسیاري از نیروهاي نظامي از نظام عبور كرده اند و خود را براي سیستم جایگزین آماده میكنند

سرتیپ حمید خرم دل فرمانده سپاه کهکیلویه و بویراحمد: نیروهاي نظامي بومي این استان در یك لحظه میتوانند اعتقاد به كشور و رهبري را فداي سهم خواهي از نظام كنند. این برآورد را اطلاعات سپاه در ماه گذشته در اختیار این جانب قرارداده است

سرتیپ دوم نعمت الله باقری از فرماندهان سپاه خوزستان: در سپاه اهواز تاکنون هفت تجمع اعتراضی به حقوق و مزایا داشته ایم که دو تجمع به درگیری و بازداشت کشیده شده است

سردار محمد مارانی فرمانده قرارگاه مدینه در نیروی زمینی سپاه: بعد از آغاز اعتراضات در استان سیستان و بلوچستان تاكنون سیزده نفر از پرسنل مرزي توسط حفاظت دستگیر شده اند… تعدادي از نیروهاي نظامي كه در مرزهاي شرقي كشور هستند، تمایلات خاص براي خارج شدن از مرز و تسلیم اتاقك و قلعه هاي مرزي را به ضد انقلاب در سر دارند. سطح فرار سربازان وظیفه و اعتراضات در خوابگاهها یا مجتمع هاي مربوط به سپاه پاسداران در این منطقه نامعمول گزارش مي شود

سرتیپ دوم علي جمعه ملك شاه كوهي: بیش از چهل نفر از پرسنل مهم سپاه استان به امر درز اطلاعات دستگیر و محاكمه شدند

سرهنگ عباس بنائي خیرآبادي فرمانده سپاه شیراز: عده اي از نیروهاي من هم در اعتراضات و صحبت هاي صف هاي آمادگي براي اقدام، تجهزات خود را زمین گذاشته و اعالم كردند اینها خانواده ما هستند و اعتراضات شان بر حق است

سرتیپ محمد حسین نجات: نیمي از نیروهاي كشور تمایل به خروج از چارچوب كاري خود دارند و به دنبال خروج از نیروهاي نظامي با هر توان و دلیلي هستند

سرهنگ شاهپور احمدی از فرماندهان آبادان: نیروهاي تحت امر ما بارها تكرار كرده اند اگر بخواهد سال نود و هشت تكرار شود، ما در مقابله با نیروهاي خارجي حشد الشعبي در كنار مردم خواهیم ایستاد. هیچ نیرویي حق ندارد بر روي دختران این سرزمین اسلحه بكشد

سرهنگ علی زرقانی: دریك روز ما هفده نیرو داشتیم كه سرتیم بودند و تلفن كردند و استعالجي رد كرده اند و ما مطمئن بودیم كه این كار او بي دلیل است و فقط نمي خواهد در مقابله با مردم حاضر شود

این اعترافات فرماندهان اصلی سرکوب در استان های مختلف کشور در حضور خامنه ای به وجود ریزش ها و اعتراضات در نیروهای سپاه، بسیح، طلاب، انتظامی و ارتشی به روشنی نشان می دهد که ادعای عدم ریزش نیروهای سپاه و بسیج و حتی روحانیون ادعای سست و بی پایه ای بیش نیست. آبراهامیان به عنوان «استاد» دانشگاه اگر القای نگرش خود را بر وفاداری به حقیقت ترجیح نمی داد، نمی باید مدعی می شد که «هیچ نشانه‌ای مبنی بر ریزش در سپاه پاسداران وجود ندارد.» او حداکثر می توانست بگوید من اطلاع ندارم که ریزشی در سپاه پاسداران صورت گرفته است یا خیر. ولی در این صورت نمی توانست عدم اطلاع خود را به عنوان دلیل ادامه ماندگاری حکومت و منتفی بودن انقلاب ذکر کند. او آنقدر تاریخ خوانده است که بداند شکاف در میان نیروهای سرکوب یکی از داده های مهم در تشخیص موقعیت انقلابی در هر انقلابی است. اما پرده ای که ذهنیت رفرمیستی بر این داده مهم کشیده، او را بر آن داشته که شکاف در نیروهای مسلح رژیم و ریزش آنان را انکار کند.

اشاره های آبراهامیان نظیر این که در بازارهای بزرگ اصفهان، تهران یا مشهد اعتصاب نشده و یا اعتصاب کارگری کافی نبوده در راستای اثبات این که رژیم می ماند و انقلابی هم در کار نیست و هر چه در ماههای اخیر بوده، شورش بوده، از نظر منطق واقعا عجیب است. اگر همه جا اعتصاب سراسری شود، اگر بازارهای سراسر کشور اعتصاب کنند، اگر مردم بر مشکلات سازماندهی غلبه کنند، اگر رهبری سیاسی مورد قبول اکثریت مردم شکل بگیرد، و به طور خیلی خلاصه: اگر رژیم کاملا ساقط شود در این صورت آقای آبراهامیان هم ای بسا می پذیرد که ایران در حال انقلاب است وگرنه ایشان همچنان طرفدار بازگشت «دوران خاتمی» می ماند که تازه آن را هم فکر نمی کند که عملی است. به عبارت دیگر ایشان منتظر است انقلاب بشود تا دریابد که انقلاب شده است و تا انقلابی نشود ایشان یک رفرمیست حداقل گرا و مدافع «جمهوری اسلامی و نه جمهوری ولایت فقیه » خواهد ماند. گفتن این که مردم از آبان ۹۸ با شعار «اصولگرا اصلاح طلب دیگه تموم ماجرا» پرونده اصلاح طلبی را کاملا بسته اند و امروز هرنوع تغییر در وضعیت خود را از طریق رادیکال و براندازانه دنبال می کنند؛ برای کسی که اکثریت هشتاد درصدی مردم را لایق حتی یک نظام غیر دینی و سکولار نمی داند و خیلی که انصاف به خرج دهد حاضر است  بگوید باید «جامعه‌ای داشت که بدون اینکه اسمش سکولار باشد، در حقیقت اینگونه عمل کند»، فایده ای ندارد.

او حاضر است مردمی که هیچ امیدی به بهبود وضعیت نداشته و هزینه های سنگینی با بیش از ۲۰ هزار دستگیری؛ بیش از ۵۰۰ کشته در خیابان و نزدیک به ۱۰۰۰ مورد نابینا شدن تاکنون داده اند را به خاطر «دوران خاتمی» نادیده بگیرد و هزینه ای که بابت خواست سرنگونی نظام داده اند را به «شورش» فرو بکاهد.

 از آبراهامیان با نگاهی که دارد، حداکثر تحلیل امر حادث شده ای که به تاریخ پیوسته باشد برمی آید و نه بیشتر. به او توصیه می شود که به جای وارد شدن به حوزه ای که با مختصات و ویژگی های آن آشنایی ندارد ، در همان حوزه حادث شده گی ها در قد و قواره تاریخ باقی بماند. او بهتر است ایده اثباتی خود مبنی بر «جمهوری اسلامی و نه جمهوری ولایت فقیه » را برای خودش نگاه دارد و از سنگ پرانی به خیزش انقلابی مردم دست بردارد.

1 متن کامل گفتگوی آبراهامیان با یورونیوز را با جستجوی تیتر «  تصور تبدیل اعتراضات در ایران به انقلاب، اغراق‌آمیز بود – یرواند آبراهامیان » در گوگل در سایت اخبار روز بخوانید

2 متن کامل گزارش را در لینک زیر بخوانید

2 پاسخ به “آقای یرواند آبراهاميان از سنگ پرانی به خیزش انقلابی مردم ایران دست بردارید”.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

وب‌نوشت روی WordPress.com.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: