اتحاد کارگران انقلابی ایران: خامنه ای در سخنرانی خودش به مناسبت سال جدید کلیاتی را به زبان آورد که شامل زمان و مکان معینی نمی شوند. از تورم و گرانی گفت و از اینکه باید با همیاری و تعاون فقرا را دریافت و اینکه سرمایه گذاری را تقویت کرد. سخنانش برای شنونده چیزی نداشت و آنانی هم که آنرا نشنیدند چیزی را از دست ندادند. چرندیاتی تکراری!
خامنه ای امّا بسیاری از موضوعات را ناگفته باقی گذاشت. او در مورد هزاران تن از زندانیان جنبش زن زندگی آزادی که در زندان به بند کشیده اند، سکوت کرد. وی هیچ توضیحی نداد که براساس کدام منطق زنان و مردان جوان کشورمان را به بند کشیده، و چرا فعالین کارگری، فرهنگیان، بازنشستگان، زنان و حامیان محیط زیست و فعالین حقوق ملیت ها را به خاطر مطالباتشان ربوده و زندانی کرده اند.
او نگفت که بالاخره با زنان و دخترانمان که از خط قرمز رژیم در حجاب اجباری عبور کرده، و زن زندگی آزادی را در خیابان جاری کرده اند، چه خواهند کرد.
او نگفت که سیاست آنها در سال جدید برای مقابله با جنبش انقلابی زن زندگی آزادی کدام است. جنبشی که همه ارکان نظامش را به لرزه درآورده، جنبشی که پیشبرندگان میلیونیِ آن در لحظه گذر از سال قدیم به سال جدید، بر سفره هفت سین مرگ دیکتاتور را فریاد می زنند.
او نگفت که با ریزش نیروهایش چه خواهد کرد. با سربازان وظیفه ای که آذوقه دولتی را بین مردم فقیر کرج تقسیم کردند و هم اکنون در زندانند چه خواهند کرد.
او نگفت برای زدودن ترس و وحشتی که مردم انقلابی در دل وابستگان حکومت انداخته اند چه راه حلی دارد.
او نگفت انتظارِ گرفتن چه نتیجه ای را از سیاست گردش به سمت شرق می کشد، که قبلا از سوی آنها برآورده نشده است. و نگفت نتیجه سیاست گرایش به سمت شرق و کرنش موضعی به سمت غرب در برآمدهای بحران، برای سفره معیشت مردم تاکنون چه بوده که ادامه آن در سال جدید بخواهد باشد؟
او نگفت چرا هفت سال پیش از دیوار سفارت عربستان بالارفتن، انقلابیگری بود و حالا برقراری ضربتی و مجدد رابطه با آنها هم انقلابی گری است. وی حتی در مورد اینکه از این تجدید رابطه بدنبال چه نتیجه ای هستند، هم سکوت کرد.
او نگفت مسببین تحمیل بحران همه جانبه اقتصادی به مردم چه کسانی هستند، و در مورد چگونگی مقابله با ناکارآمدی دولتی که برنامه ای برای حل بحران ندارد، هم زبان به کام کشید.
او در مورد خیلی چیزهای دیگر هم سکوت کرد. سوال این است که چرا؟ مسلّم است که سکوتش به خاطر اشراف نداشتن به این موارد نبوده و نیست. که اگر اینگونه باشد که عذری بالاتر از گناه برای وی محسوب می شود.
سکوت وی تصویر روشنی از استیصال رژیمی است که پایانش آغاز شده است. او فریادِ آغازِ پایانِ خود را از خیابانها شنیده است. او با چشم خود به دست بادسپرده شدن گیسوان دخترکان ما را دیده است. او باگوش خود فریاد «می ریم تا سرنگونی» را شنیده است. او نیروی مردم متشکل را دیده است.
او با سکوتش خونخواهی مادران و پدران جانباخته گان را انکار می کند. او با سکوتش حفره ی خالی از چشمِ مجروحان را انکار می کند. او با سکوتش سفره های خالی کارگران و زحمتکشان را به سُخره می گیرد. او با سکوتش ستم مضاعف به اقوام گوناگون و نابودی طبیعت را به حاشیه می راند. اگر گفته های خامنه ای اغلب خنجر به قلب مردم است، اکنون ناگفته هایش نمایش عجز دیکتاتور است.