درباره منشور اخیر

یوسف آبخون – بخش سازمان یافته طبقه کارگر و محرومان از امکانات ساده زندگی در کشور ما، متشکل در بیست سازمان کوچک و بزرگ و متحد حول این منشور، زلزله سیاسی بزرگی ایجاد کردند که بسیاری را چه از راست و چه از چپ، دور از کشور ما، بی خانه مان کرده و به فکر ماوایی در صحنه سیاسی و انقلابی ما در دوره بعد از زلزله این منشور انداخته است. راست هایی رنگارنگ از فاشیست های سلطنت طلب گرفته تا اصلاح طلبان هفت خطِ مسالمت طلب که عمود خیمه شان را وکیل الرعایه شاهزاده قرار داده آند.

آنها حالا درمانده اند که با  منشوری که قول داده بودند تا آخرفوریه سال ۲۰۲۳ میلادی، از داخل و از جانب رهبران عملی جنبش  انقلابی کشور ما برایشان ارسال خواهد شد، چه کنند. رهبرانی که به گفته این مدعیان، بیشترشان اکنون در زندان هستند.

رهبران و چهره های آشنایی که طی بیش از دو دهه مبارزه و سازماندهی مبارزات گسترده علنی و چشمگیر در بخش های گوناگون کارگری، و به زندان رفتن و داستان های مکرر دستگیری و شکنجه و آوارگی شان، برای همگی ما شناخته شده اند، کسانی هستند که نام شان همواره و به هر حال در گذشته، قبل از دستگیری های اخیرشان، با این بیست تشکل یاد شده در این منشور، همراه بوده است.

حملات همزمان و یکسان کیهان شریعتمداری و خبرگزاری فارس وابسته به سپاه در داخل، و کیهانِ لندنِ طالبانِ سلطنت در خارج، به منشور مطالباتی کارگران، به این که این منشور نه منشورِ کارگران بلکه منشورِ مشترک و با ادبیات چپهای قرن بیستمی است، تازه گام های اولیه در تدارک حملات دشمنانِ مشترکِ طبقاتی کارگران در رابطه با این منشور کارگری، برای از میان برداشتن ستم و استثمار طبقاتی است.  در حالی که حملات برخی از بقایای سکتاریستی همان چپ های قرن بیستمی به این منشورِ به ضمّ آنان مطالباتی، از موضع مثلا بسیار انقلابی و بسیار چپ نشان می دهد که این منشور، نه حاصل ترشحات ذهنی و یا فکری بقایای چپ های سکتاریستی قرن بیستمی ما، بلکه حاصل تلاش مستقل و مبارزه پیگیر و خستگی ناپذیرِ خودِ طبقهِ کارگرِ ما و رهبران عملی بیست تشکل امضا کننده این منشور است.

روشن است که انتشار این منشور کارگری، مخالفان طبقاتی آن را، به ویژه  در این مرحله از بزنگاه  انقلاب در رابطه با رهبری و آینده آن، به تله انداخته است. از این رو آن ها تلاش خواهند کرد تا با به راه انداختن تمام نیروهای فکری و تبلیغاتی خود، و در همراهی و ائتلاف و یا اتحادی  آشکار و پنهان با نیروهای بین المللی و امپریالیستی و حتی نیروهای جهنمی طبقاتی و سرکوب داخلی، به مقابله با این منشور و حامیان طبقاتی آن بپردازند.

این رویارویی از نظر سیاسی، صرف نظر از مسایل  نحوه سازماندهی و تنظیم  و جزییات آن ، اهمیتی فوق العاده ای دارد. زیرا که این منشور، انقلاب ما را از مرحله یک انقلاب همگانی و آزادیخواهانه و مطلوب همه، به انقلابی کارگری و  طبقاتی و مطلوب اکثریت مطلق کارگران و مردم محروم از امکان یک زندگی ساده، تبدیل خواهد کرد. انقلابی که قرار است با نیرویی که برای اولین در تاریخ مبارزات طبقاتی در کشور ما توان آن را پیدا کرده، رهایی خود، تنها بدست خود را با سازماندهی و زبان و منشور خود، امکان پذیر سازد. (1)

از نظر مساله تاکتیکی، مساله توازن قوای داخلی و بین المللی، مساله هر انقلابی است. ولی از نظر استراتژیک و یا آینده انقلاب ما، که این منشور به آن، چه از نظر عملی و نیروی جایگزین و چه از نظر برنامه ای، جنبه آشکار کارگری داده، مسائلی به وجود آورده و به وجود میآورد که برای اولین بار مطرح شده و آن طور که دیده میشود درک و حل آنها نه تنها از توانِ دشمنانِ طبقه، حتی در اردوی دوستان سنتی این انقلابِ از هر نظر سنت شکن، هم خارج است.

—————-

(1) – در واقع مسئله بر سر همان شعار انترناسیونال اول است که با تاکید و تلاش مارکس به تصویب رسید و دارد در مبارزه طبقاتی جامعه ما به واقعیت می پیوندد. تحقق و درک این شعار از جانب طبقه کارگر ما  که رهایی طبقه کارگر تنها به دست خود طبقه کارگر امکان پذیر است و نه بدست مدعیان دروغین و عوامفریب از دشمنان طبقاتی و یا دوستانِ کاسه داغتر از آش و سکتاریست های بسیار انقلابی مدعی رهبری دانشمندانه پرولتاریا.

در واقع این شعار که  رهایی طبقه کارگر تنها بدست خود طبقه کارگر امکان پذیر است  بر این درک عینی از تاریخ مبارزه طبقاتی استوار است که  طبقه کارگر اولا- اولین طبقه ای از طبقات تحت ستم و استثمار در تاریخ است که میتواند خود را سازمان داده متشکل کند و ثانیا- به همین دلیل می تواند شرایط رهایی و یا خود رهانی خود را فراهم کرده و به تاریخ غیرانسانی استثمار انسان از انسان نقطه پایان بگذارد. این رسالت تاریخی برای طبقه کارگر، که نطفه آن در این منشور مشاهده میشود، به واسطه تقسیم کار و سازماندهی تولید جمعی در نظام تولیدی سرمایه داری و تضاد آن با تملک انحصاری و فردی،  و موقعیت طبقه کارگر در این نظام تولیدی تامین می شود.

و بر این اساس با این درک از حل این تضاد که  روند خود رهانی پرولتاریا و یا طبقه کارگر؛ روندی عینی حاصل از مبارزه عملی عاملان تاریخی این رهایی، یعنی طبقه کارگر است و نه حاصل ممارست ذهنی و برنامه های بدقت تدقیق شده دانشمندانه عده ای از مثلا مدافعان منافع پرولتاریا. واقعیتی که درک آن از سوی چپ سنتی و قرن بیستمی با دشواری روبروست.


کانال تلگرامی اتحاد کارگران

وب‌نوشت روی WordPress.com.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: